خطبه صد و سی و یکم:فلسفه قبول حکومت
نکوهش کوفیان اى مردم رنگارنگ، و دلهاى پریشان و پراکنده، که بدنهایشان حاضر و عقلهایشان از آنها غایب و دور است، من شما را به سوى حق مى کشانم، اما چونان گوسفندانى که از غرش شیر فرار کنند مى گریزید، هیهات که با شما بتوانم تاریکى را از چهره عدالت بزدایم، و کجى ها را که در حق راه یافته راست نمایم.
فلسفه حکومت اسلامى خدایا تو مى دانى که جنگ و درگیرى ما براى به دست آوردن قدرت و حکومت، و دنیا و ثروت نبود، بلکه مى خواستیم نشانه هاى حق و دین تو را در جایگاه خویش باز گردانیم، و در سرزمینهاى تو اصلاح را ظاهر کنیم، تا بندگان ستمدیده ات در امن و امان زندگى کنند، و قوانین و مقررات فراموش شده تو بار دیگر اجرا گردد. شرائط رهبر اسلامى خدایا من نخستین کسى هستم که به تو روى آورد، و دعوت تو را شنید و اجابت کرد، در نماز، کسى از من جز رسول خدا (ص) پیشى نگرفت، همانا شما دانستید که سزاوار نیست بخیل بر ناموس و جان و غنیمتها و احکام مسلمین، ولایت و رهبرى یابد، و امامت مسلمین را عهده دار شود، تا در اموال آنها حریص گردد. و نادان نیز لیاقت رهبرى ندارد تا با نادانى خود مسلمانان را به گمراهى کشاند، و ستمکار نیز نمى تواند رهبر مردم باشد، که با ستم حق مردم را غصب و عطاهاى آنان را قطع کند، و نه کسى که در تقسیم بیت المال عدالت ندارد زیرا در اموال و ثروت آنان حیف و میل داشته و گروهى را بر گروهى مقدم مى دارد، و رشوه خوار در قضاوت نمى تواند امام باشد زیرا که براى داورى با رشوه گرفتن حقوق مردم را پایمال، و حق را به صاحبان آن نرساند، و آن کس که سنت پیامبر (ص) را ضایع مى کند لیاقت رهبرى ندارد زیرا که امت اسلامى را به هلاکت مى کشاند.