میدان انقلاب

میدان انقلاب

روزنوشت:

ترک عادت های بد حس خوب شدن به انسان میدهد
{93/7/4}

طبقه بندی موضوعی

تقویم انقلاب:آغاز قیام ستارخان{7 تیر 1287}(15)

يكشنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۰۱ ق.ظ

قیام مسلحانه ستارخان در تبریز علیه استبداد آغاز شد.
قیام ستارخان علیه استبداد محمدعلی‌‏شاه و خاندان سلطنتی قاجار از سال ۱۲۸۷ هجری شمسی آغاز گردید. ستارخان از سرداران جنبش مشروطه ایران ملقب به سردار ملی است. وی با ایستادگی در برابر نیروهای دولتی ضدمشروطه در تبریز جان‌فشانی‌های بسیاری کرد. مردم تبریز نیز در قیام ستارخان شرکت فعال داشتند و در کنار او، مجاهدت‌‏های بسیاری از خود نشان دادند. ستارخان هم‏‌چنین رهبری مجاهدینی را به عهده داشت
 که با عین‌‏الدوله به مبارزه برخاسته بودند. وی در این قیام، عزم و ایمان فراوانی از خود نشان داد و پس از فتح تهران و خلع ید محمدعلی‌‏شاه قاجار، با پیروزی وارد تهران شد و قوای استبدادی شاه قاجار را مضمحل نمود

ستار قره‌داغی سومین پسر حاج حسن قره‌داغی در ۲۸ مهر ۱۲۴۵ خورشیدی (مصادف با ۲۰ اکتبر ۱۸۶۶ میلادی) در روستای بیشک ورزقان در آذربایجان به‌دنیا آمد. وی در مقابل قشون عظیم محمدعلی‌شاه پس از به توپ بستن مجلس شورای ملی و تعطیلی آن که برای طرد و دستگیر کردن مشروطه‌خواهان تبریز به آذربایجان گسیل شده بود، ایستادگی کرد و بنای مقاومت گذارد. ستارخان مردم را برضد اردوی دولتی فراخواند و خود رهبری آن‌ها را بر عهده گرفت و به‌همراه سایر مجاهدان و باقرخان - سالار ملی - مدت یک سال در برابر قوای دولتی ایستادگی کرد و نگذاشت تبریز به دست طرفداران محمدعلی‌شاه بیفتد. اختلاف او با شاهان قاجار و اعتراض به ظلم و ستم آنان، به زمان کودکی‌اش برمی‌گشت. ستار در جوانی به جرگه لوطیان (جوانمردان، یا اهل فتوت) محله امیرخیز تبریز درآمد و در همین باب درحالی‌که به دفاع از حقوق طبقات زحمتکش برمی‌خاست با مأمورین محمدعلی‌شاه درافتاد و به‌ناچار از شهر گریخت و مدتی به عیاری مشغول شد، اما از ثروتمندان می‌گرفت و به فقرا می‌داد. سپس با میانجیگری پاره‌ای از بزرگان به شهر آمد و به کار خرید و فروش اسب پرداخت. او به درستی و امانتداری در تبریز شهرت داشت به‌همین دلیل، مالکان حفاظت از اموال خود را به او می‌سپردند. او هیچ‌گاه درس نخواند و سواد خواندن و نوشتن نداشت، اما هوش آمیخته به شجاعتش و مهارت در فنون جنگی و اعتقادات مذهبی و وطن‌دوستی‌اش، او را «یگانه قهرمان آزادی ایران» نمود. او در مدت یازده ماه از ۲۰ جمادی‌الاول ۱۳۲۶ق تا هشتم ربیع‌الثانی ۱۳۲۷ق (۳۱ خرداد ۱۲۸۷ش/ ۲۰ ژوئن ۱۹۰۸م) رهبری مجاهدین تبریز و ارامنه و قفقازی‌ها را بر عهده داشت و مقاومت شدید و طاقت‌فرسای اهالی تبریز در مقابل سی و پنج الی چهل هزار نفر قشون دولتی، با راهنمایی و رهبری او انجام گرفت، به‌طوری‌که شهرت او به خارج از مرزهای کشور رسید و در غالب جرائد اروپایی و آمریکایی هر روز نام او با خط درشت ذکر می‌شد و درباره مقاومت‌های سرسختانه وی مطالبی انتشار می‌یافت. پس از ماه‌ها محاصره تبریز، قوای روسیه با موافقت دولت انگلستان و محمدعلی‌شاه، از مرز گذشته، به سوی تبریز حرکت و راه جلفا را باز کرد. ستارخان و دیگران مجاهدین تبریز که به‌شدت از روس‌ها متنفر بودند، برای رفع بهانه تجاوز روس‌ها تلگرافی به این مضمون به محمدعلی‌شاه فرستادند: «شاه به‌جای پدر و توده به‌جای فرزندان است. اگر رنجشی میان پدر و فرزندان رخ دهد نباید همسایگان پا به میان گزارند. ما هرچه می‌خواستیم از آن درمی‌گذریم و شهر را به اعلی‌حضرت می‌سپاریم. هر رفتاری که با ما می‌خواهند بکنند و اعلی‌حضرت بی‌درنگ دستور دهند که راه خواربار باز شود و جایی برای گذشتن سپاهیان روس به ایران باز نماند.» محمدعلی‌شاه پس از دریافت این تلگراف به نیروهای دولتی دستور ترک محاصره داد اما روس‌ها به پیشروی ادامه دادند و وارد تبریز شدند، ستارخان حاضر به اطاعت از دولت روس نشد و در اواخر جمادی‌الثانی ۱۳۲۷ق (اواخر ماه مه ۱۹۰۹م) به‌ناچار با همراهانش به کنسولخانه عثمانی در تبریز پناهنده شد. در منابع ذکر شده ‌است که ستارخان به کنسول روس (پاختیانوف) که می‌خواست پرچم روس را خود به سردر خانه ستارخان زند و او را در حمایت دولت روس قرار دهد، گفت: «جناب کنسول! من می‌خواهم هفت دولت زیر سایه بیرق ایران باشد، شما می‌خواهید من زیر بیرق روس بروم؟ هرگز چنین کاری نخواهد شد!» امیرخیزی درکتاب خود، جواب ستارخان را چنین آورده ‌است: «جناب کنسول! من می‌خواهم هفت دولت زیر سایه بیرق امیرالمؤمنین باشد، شما می‌خواهید من زیر بیرق روس بروم؟ هرگز چنین کاری نخواهد شد!» 
به‌واسطه ظلم و دسیسه‌های دولت روس و بنا به درخواست تهران، ستارخان تصمیم به حرکت به تهران می‌نماید. شاید هدف دولت مشروطه از این اقدام، که به بهانه تجلیل از ستارخان و باقرخان صورت گرفته بود، درواقع کنترل آذربایجان و خلع سلاح مجاهدین تبریز بود. روز شنبه ۷ ربیع‌الاول سال ۱۳۲۸ق در شب عید نوروز، جمعیت زیادی از مردم و رجال شهر از جمله یپرم‌خان ارمنی برای وداع با ستارخان و باقرخان جمع شدند و آنان در میان هلهله جمعیت از منزل خود بیرون آمدند و به سوی تهران حرکت کردند. در بین راه نیز در شهرهای میانه، زنجان، قزوین و کرج استقبال باشکوهی از این دو مجاهد آزادی به‌عمل آمد و هنگام ورود به تهران نیمی از شهر برای استقبال شتافتند و در طول مسیر، چادرهای پذیرایی آراسته با انواع تزئینات و طاق‌نصرت‌های زیبا و قالی‌های گران‌قیمت و چلچراغ‌های رنگارنگ گستردند. در سرتاسر خیابان‌های ورودی شهر، تابلوهای «زنده باد ستارخان» و «زنده باد باقرخان» مشاهده می‌شد. تهران آن روز سرتاسر جشن و سرور بود. ستارخان پس از صرف ناهار مفصلی که در چادر آذربایجانی‌های مقیم تهران تدارک دیده شده بود، به سوی محلی که برای اقامتش در منزل صاحب اختیار (محلی در خیابان سعدی کنونی) در نظر گرفته بودند رهسپار شد. از میدان توپخانه و خیابان لاله‌زار، تا باغشاه تمام پشت‌بام‌ها و خیابان‌ها و دکان‌ها، زن و مرد ایستاده بودند. سرداران مدت یک ماه مهمان دولت بود، اما به‌دلیل وجود سربازان و کمی جا، دولت، محل باغ اتابک (محل بعدی سفارت روسیه) را به اسکان ستارخان و یارانش و محل عشرت‌آباد را به باقرخان و یارانش اختصاص داد. پس از چند روزی که نیروهای هر دو طرف در محل‌های تعیین‌شده اسکان یافتند، مجلس طرحی را تصویب نمود که به‌ موجب آن تمامی مجاهدین و مبارزین غیرنظامی از جمله افراد ستارخان و خود او می‌بایست سلاح‌های خود را تحویل دهند. این تصمیم به‌دلیل بروز حوادث ناگوار و ترور مرحوم سیدعبدالله بهبهانی و میرزا علی‌محمدخان تربیت از سران مشروطه گرفته شده بود؛ اما یاران ستارخان از پذیرفتن این امر خودداری کردند. به‌تدریج مجاهدین دیگری که با این طرح مخالف بودند به ستارخان و یارانش پیوستند و این امر موجب هراس دولت مرکزی شد. سردار اسعد به ستارخان پیغام داد: «به سوگندی که در مجلس خوردید وفادار باشید و از عواقب وخیم عدم خلع سلاح عمومی بپرهیزید.» بعدازظهر اول شعبان‌المعظم ۱۳۲۸ق، قوای دولت مشروطه که جمعاً سه هزار نفر می‌شدند به فرماندهی یپرم‌خان ارمنی، یار قدیمی ستارخان در تبریز و رئیس نظمیه وقت، باغ اتابک را محاصره کردند و پس از چندبار پیغام، هجوم نظامیان به باغ صورت گرفت و جنگ بین قوای دولتی و مجاهدین آغاز گشت. در این جنگ، قوای دولتی از چند عراده توپ و پانصد مسلسل شصت‌تیر استفاده کردند و به فاصله ۴ ساعت، ۳۰۰ نفر از افراد حاضر در باغ کشته شدند. ستارخان راه پشت‌بام را در پیش گرفت، اما در مسیر پله‌ها در یکی از راهروهای عمارت تیری به پایش اصابت کرد و مجروح شد و قادر به حرکت نبود. اندکی بعد قوای دولتی او را دستگیر کردند و به منزل صمصام‌السلطنه بردند و خود و اتباعش ناچار به خلع سلاح شدند. بعد از این وقایع، ستارخان خانه‌نشین شد و پزشکان حاذق برای مداوای پای او تمام تلاش خود را کردند، اما معالجات به جایی نرسید و در تاریخ ۲۸ ذی‌الحجه ۱۳۳۲ق (۲۵ آبان ۱۲۹۳ش/ ۱۶ نوامبر ۱۹۱۴م) در تهران جان سپرد
.

۹۳/۰۵/۱۲ موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد قربان پور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی